دارابگرد، شهری باستانی که بر مبنای داستانهای اساطیری ایران توسط داراب نوه اسفندیار رو به آبادانی رفت و مورخین آن را از آبادانیهای داریوش کبیر دانستند، تاریخ پرفراز و نشیب این سرزمین را به چشم خود دیده است. با کجارو همراه باشید تا از دارابگرد، اولین پایتخت امپراتوری کهن ساسانیان بیشتر بخوانیم.
شعاع دایره این شهر برابر با ۱۰۲۰ متر و دارای مساحت اندکی بیش از ۳۲ کیلومتر مربع بوده است.
پیرامون شهر، دیوار مخروطی عظیمی از گل رس و سنگ و ملاط آهک ساخته شده که ارتفاع آن به بیش از۱۰ متر میرسد. این دیوار در طول زمان دچار فرسایش شده و ارتفاع آن اکنون در حدود ۷ متر است. وجود ماده چسبندهای در میان ملاط و گل به کار رفته در دیوار، سبب شده تا با گذشت بیش از ۲۶۰۰ سال این دیوار با تخریب کم، پابرجا و استوار باقی بماند.
پشت دیوار، خندقی بزرگ برای حفاظت بیشتر از شهر ایجاد کرده بودند که دسترسی به شهر را در مواقع خطر بسیار مشکل میکرد. عمق این خندق بیش از ۱۰ متر و عرض آن حدود۵۰ متر بوده که این قسمت نیز دچار فرسایش شده است. این خندق پیوسته مملو از آب و به گفته مورخین متقدم در آن گیاهانی بوده که به دور پای افرادی که وارد خندق میشدند، میپیچیده و مانع از شنا کردن آنها میشده است. آب مورد نیاز خندق از رودخانههای اطراف از جمله رود بال تأمین میشده است.
در عهدنامه صلح میان حسن بن علی و معاویه تنها خراج این شهر به امام حسن (ع) واگذار شده است. این مسئله نشان از اهمیت این شهر در آن روزگار دارد.
موقعیت جغرافیایی و راه دسترسی
از نظر موقعیت جغرافیای طبیعی، شهرستان داراب در انتهای گستردگی رشتهکوههای زاگرس جنوبی در داخل فلات ایران قرارگرفته است. این رشتهکوهها در جهت شمال غربی به جنوب شرقی از ناحیه داراب عبور کرده، سپس به كوههای سیرجان و مكران میپیوندند.
دارابگرد نام یکی از پنج شهرستان ایالت پارس در ایران قدیم بوده است. این شهر که یکی از جاهای دیدنی داراب و قدیمیترین شهرهای ایران باستان و نخستین پایتخت سلسله ساسانیان است، در فاصله ۶ کیلومتری شهر فعلی داراب قرار دارد. این شهر که قدمت آن به عصر هخامنشیان میرسد، در میان دشت وسیع و حاصلخیز هشیوار بهدلیل شرایط امنیتی آن زمان و اهمیت شهر، به صورت مدور بنا شده است و از این جهت در ردیف اولین شهرهای مدور داخل فلات ایران قرار میگیرد.
از شهر امروزی داراب، شهر نخلهای بلندقامت و بیدهای مجنون افشان تا شهر تاریخی دارابگرد (گنبد نمکی دارابگرد)، فاصلهای نیست. این شهر باستانی در فاصله ۶ كیلومتری جنوب شهر فعلی داراب در كنار جاده جدید داراب - شیراز به مختصات جغرافیایی"۳۷،'۲۸،o۵۴ طول شرقی و "۲۸،'۴۱،o۲۸ عرض شمالی واقعشده است.
وجهتسمیه دارابگرد
نام داراب در كتابهای فرهنگ لغت در ردیف اسامی خاص آمده است و بهمعنای جایگاه آب فراوان، ربالنوع آب و ...تعریف شده است .
اهل تاريخ اعتقاددارند که نام منطقه در ابتدا « دارابگرد » بوده كه معرب آن « دارابجرد » است. سبب نامگذاری آن به دارابگرد اين بوده كه اين ولايت توسط « دارای اكبر » (داراب پسر بهمن پسر اسفنديار) يكی از پادشاهان سلسله كيانی ايران كه در فرهنگ پهلوی و اسلامی از او به نام داريوش بزرگ یادشده، بنا گرديده است. در مورد پسوند « گرد » مورخين و صاحبنظران عقايد متفاوتی ابراز کردهاند. گروهی معتقدند لفظ « جرد » يا « گرد » بهمعنای شهر است و دارابگرد يعنی شهر داراب. عدهای اعتقاددارند كه چون داراب شاه اين شهر را به صورت مدور ساخت، آن را دارابگرد خواندهاند و فردوسی اين موضوع را در بيت زيبايی از شاهنامه به نظم درآورده است:
چو ديوار شهر اندر آورد گرد/ ورا نام كردند دارابگرد
و برخی نيز برآنندكه (گرد) تصحيف (كرد) بهمعنای (ساخته) است يعنی ساخته داراب (شهری كه داراب آن را ساخته) و بيشتر احتمال میرود كه اینگونه باشد. برخی نيز معتقدند نام اين شهر در آغاز «دارابكرت» بوده بهمعنای كار و عمل داراب شاه و بهتدریج « كرد » تبديل به « كرت » شده و سپس به اشتباه دارابگرد خوانده شده است. مرحوم ملکالشعرای بهار اعتقاد داشته نام اين شهر در اصل « دارا آباد كرد» بوده يعنی منطقهای كه توسط دارا آبادان شده و اين لفظ مخفف گرديده و تبديل به دارابكرد و دارابگرد شده است. گيرشمن شهر دارابگرد را از تأسيسات عهد اشكانی دانسته و معتقد است بنای اين شهر به تقليد از پادگان شهرهای نظامی آشوريان به صورت مدور ساخته شده است تا از تهاجم دشمنان مصون بماند. مشكور معتقد است دارابگرد شرقیترین ولايت از پنج ولايت فارس است و كرسی آن در دوره خلفا دارابگرد بوده است.
داراب در داستانهای ملی ایران
در اساطیر و داستانهای ملی ایران، بنای شهر به داراب شاه پسر بهمن پسر اسفندیار هشتمین پادشاه سلسله كیانی ایران نسبت داده شده است. بیشتر مورخین و نویسندگان متقدم ایرانی- اسلامی مانند : یعقوبی، دینوری، طبری، جیهانی، مسعودی، حمزه اصفهانی، فردوسی، بلعمی، استخری، ابن مسكویه، ثعالبی، ابن بلخی، یاقوت حموی، فقیه همدانی، ابن اثیر، حمدالله مستوفی، میرخواند و ...در آثار و نوشتههای خود بر مبنای اساطیر و داستانهای ملی ایران، بنای شهر دارابگرد را از اقدامات داراب شاه پسر بهمن دانستهاند. برخی نیز مانند ابن حوقل بنای شهر دارابگرد را به دارا پسر داراب شاه نسبت دادهاند. همچنین مطهر بن طاهر مقدسی معتقد است داراب گرد توسط بهمن پسر اسفندیار ساخته شده است. در این میان داستان ایجاد شهر دارابگرد در كلام شیوا و فصیح حكیم فرزانه طوس جذابیت خاصی دارد و سرآمد سایرین است. بر مبنای اساطیر ایران باستان، بهمن ششمین پادشاه كیانی ایران، همای دختر خود را به ازدواج خویش درآورد. هنگام مرگ بهمن، همای حامله بود و بهمن سلطنت را به او سپرد.
سپردم بدو تاج و تخت بلند همان لشكر و گنج و بخت بلند
و مقرر کرد فرزند وی ولیعهد ایران گردد و پس از او بر تخت سلطنت بنشیند.
اگر دختر آيد از او گر پسر ورا باشد اين تاج و تخت و کمر
همای به طمع سلطنت تولد فرزندش را پنهان داشته، وی را در صندوقی گذاشت و با مقداری طلا و جواهرات به رود فرات انداخت. صندوق را زن و مرد گازری از آب گرفتند، كودك یافته در آب را به فرزندی پذیرفته، وی را داراب نامگذاری كردند.
سوم روز داراب كردند نام كزآب روان یافتندش كنام
زن گازر او را چو فرزند خویش بپرورد چون پاك دلبند خویش
داراب در خانواده گازر بزرگ شد و جوانی تنومند و دلاور گردید.
بكشتی شدی با همالان به كوی نبودی كسی را تن و زور اوی
داراب پس از چندی آگاه شد كه مرد گازر پدرش نیست و چون به جستجوی اصل و نسب خویش پرداخت، دریافت كه پدرش از نامداران ایرانزمین بوده است. پس سوار بر اسب شاهوار شده به نزد رشنواد سپهسالار ایران رفت و با نشان دادن دلیری و شجاعت خویش توجه همای پادشاه ایران را به خود جلب كرد.
بر او آفرین كرد و چندی ستود بر آن آفرین مهربانی فزود
چون همای در حال داراب كنكاش كرد، دریافت كه او فرزندش است.
مر او را گرفتش به آغوش تنگ ببوسید و بسترد رویش به چنگ
همای ضمن ابراز پوزش و ندامت از گذشته و کنارهگیری از سلطنت، تاج و تخت را به پسرش سپرد.
بياورد و بر تخت زرين نشاند دو چشمش زديدار او خيره ماند
چو داراب بر تخت زرين نشست همای آمد و تاج زرين به دست
ببوسيد و بر تارك او نهاد جهان را به ديهيم او مژده داد
همای به همه بزرگان لشكری و كشوری دستور داد از داراب اطاعت کنند.
همه سوی داراب دارید گوش سپردن بهفرمان او رای و هوش
داراب چون بر تخت سلطنت ایران نشست، با مردم به عدالت رفتار كرد و در آبادانی ایرانزمین كوشش کرد. از جمله دیوان برید و راههای چاپاری بنیان نهاد و بناهای بسیار ساخت.
زمانه به داد من آباد باد دل زیردستان ما شادباد
داراب شاه در ایالت پارس شهری ساخت كه به نام او داراب گرد نامیدند.
چنان بد كه روزی ز بهر گله بیامد كه اسبان ببیند یله
ز پستی برآمد به كوهی رسید یكی بیكران ژرفدریا بدید
چو بگشاد داننده زآن آببند یكی شهر فرمود بس سودمند
چو دیوار شهر اندر آورد گرد ورا نام كردند داراب گرد
یكی آتش افروخت از تیغ كوه پرستیدن آذر آمد گروه
زهر پیشهای كارگر خواستند همه شهر از ایشان بیاراستند
داراب مدت دوازده سال پادشاهی كرد و پس از او پسرش دارا بر تخت سلطنت ایران نشست.
دارابگرد در زمان داريوش بزرگ
بر مبنای تاریخ اساطیری ایران، بنای شهر مدور دارابگرد به داراب پسر بهمن، شاه كیانی ایران نسبت داده شده است. در ادبیات پهلوی و همچنین فرهنگ و ادبیات اسلامی نام داراب مترادف با داریوش و به طور مشخص داریوش کبیر است. خصوصیاتی كه مورخین متقدم درباره داراب پسر بهمن ذكر کردهاند، عموماً منطبق بر ویژگیهای مشهور داریوش كبیر است. از جمله طبری نوشته است:
داراب عمارت و ابنیه بسیار ساخت
ابن اثیر نیز نوشته است:
داراب پادشاهی كریم الطبع و عدلگستر بود.
ابن بلخی مینویسد:
داراب شاه در كشور نظم و ترتیب به وجود آورد. دیوان برید را او ابتدا بنیاد نهاد و به همه ممالك اصحاب اخبار گماشت و جز مردم دانا و عاقل نگماشت.
حمزه اصفهانی معتقد است:
داراب نخستین پادشاهی بوده است كه راههای چاپاری بنیاد نهاد و بیشتر پادشاهان به او خراج میفرستادند.
خواندمیر مینویسد:
داراب پادشاهی بلندهمت و صاحب قدرت بود و اكثر ممالك عالم را تسخیر کرد.
این اوصاف عموماً مربوط به خصوصیات و اقدامات داریوش بزرگ است.
بر این اساس میتوان این نظر را مطرح کرد كه بنای شهر مدور دارابگرد در ولایت دارابگرد توسط داریوش كبیر صورت گرفته است. این مسئله با توجه به اینكه داریوش به ساختن عمارات و ابنیه و مناطق مسكونی اهتمام ورزیده و در آبادان ساختن ایران تلاش کرده است، میتواند درست باشد. توجه به این نكته ضروری است كه ساختن شهر داراب گرد توسط داریوش بزرگ با آبادان بودن ولایت بزرگ دارابگرد در شرق فارس در دوران قبل منافاتی ندارد. ظاهراً بعد از احداث، شهر مدور دارابگرد بهعلت موقعیت خاصی كه داشته است، به عنوان مركز ولایت دارابگرد برگزیده شده است. مورخینی چون حمزه اصفهانی قدمت ولایت دارابگرد را بیش از شهر مدور دارابگرد میدانند. حمزه اصفهانی مینویسد:
گشتاسب جد دوم داراب در ولایت دارابگرد شهری سه سو ساخت و آن را آرام و شتاسپان نام نهاد که همان شهر فساست. از اوضاع سیاسی اجتماعی این شهر در عصر داریوش و قبل از آن مانند بسیاری از نواحی دیگر ایران به طور مشخص اطلاعاتی در دست نیست. نخستین سند مكتوبی كه در آن به نام برخی از شهرها و ولایات پارس در عصر هخامنشیان اشاره کرده است، كتیبه داریوش بزرگ در بیستون است كه در آن داریوش به نام برخی از شهرهای پارس اشاره کرده است.
فتح دارابگرد توسط سپاهيان اسلام
در خصوص چگونگی فتح دارابگرد توسط مسلمانان كه نخستین بار در سال ۲۳ ه.ق صورت گرفته، مورخین و نویسندگان ایرانی- اسلامی متفاوت به نقل آن پرداختهاند. درمجموع این حادثه را دو گونه بیان کردهاند. گروهی از مورخین كه در رأس آنها بزرگانی چون طبری و ابن اثیر قرار دارند، معتقدند که فتح اولیه دارابگرد در سال ۲۳ ه.ق در جریان لشكركشی سپاهیان عرب بهفرماندهی ساریه بن زنیم كنانی صورت گرفته است. در اخبار این مورخین هیچگونه اشارهای به پیشنهاد صلح اهالی دارابگر د و پرداخت جزیه نشده است و از مقاومت و سرسختی اهالی این شهر در برابر سپاهیان ساریه سخن به میان آمده است. به نحوی که سرنوشت سپاهیان عرب در دارابگرد موجب نگرانی شدید خلیفه دوم عمر بن خطاب شده بود. گروه دیگری از مورخین - مانند بلاذری و ابن بلخی اعتقاد داشتها ند كه شهر دارابگرد در فاصله سالهای۲۲-۲۳ ه .ق مورد
تهاجم سپاهیان عرب بهفرماندهی عثمان بن ابی العاص قرارگرفته و این شهر در برابر سپاه مسلمین بدون هیچگونه مقاومتی تسلیم شده و اهالی با پرداخت جزیه از تعرض مصون ماندهاند. بر اساس نقل هر دو گروه از مورخین، شهر دارابگرد در سال ۲۳ ه.ق در زمره مناطق مفتوحه محسوب شده است. در این میان روایات طبری و ابن اثیر كه فتح دارابگرد را به ساریه بن زنیم كنانی نسبت دادهاند، میتواند از صحت و اعتبار بیشتری برخوردار باشد زیرا عثمان بن ابی العاص ماموریت فتح مناطق مهم دیگری مانند شهر استخر را عهدهدار بوده است. احتمال اینكه همزمان ماموریت فتح دارابگرد نیز به وی واگذارشده باشد با توجه به اهمیت و وسعت منطقه بعید به نظر میرسد.
سلجوقیان
در سده پنجم هجری و بهدلیل تهاجم گسترده سلجوقیان دچار آسیب و ویرانی میشود و اهالی به ناحیه جدیدی در شرق شهر فعلی بنام تنگ رمبه کوچ میکنند و پس از حمله مجدد سلاجقه به ناحیه جدید و تصرف قلعه مستحکم رمبه که با دسیسه سلاجقه صورت گرفت، اهالی به ناچار به محل فعلی داراب عزیمت میکنند.
حملهٔ مغولان
شهر فعلی نیز در دوران ایلخانان مغول و تیموریان مورد حمله قرار میگیرد و خسارات زیادی میبیند.
صفویان و زندیان
اما در عصر صفویه با توجه حکام وقت و قرارگرفتن اراضی این شهر تحت عنوان «اراضی خاصه» رو به آبادانی میگذارد و به نوشته منابع تاریخی این دوره یکی از پنج وزیرنشین فارس محسوب میشده است. این شهر تا دوران زندیه از ولایات مهم فارس بوده است.
قاجار
در عصر قاجار شهر داراب بهدلیل دارا بودن اراضی وسیع و حاصلخیز مورد توجه حکام ایالتی قرارمی گیرد. با استقرار ایالات ترک و عرب در اطراف، این شهر به صحنه منازعات و درگیریهای حکومت و ایالات تبدیل میشود و از این رهگذر دچار صدمات جدی میگردد و از توسعه و پیشرفت باز میماند.
گنبد نمکی دارابگرد
در برخی آثار و متون قدیمی به وجود کوه نمک و انواع نمکهای سفید، سیاه، زرد، سرخ و سبز در دارابگرد و پیرامون آن اشاره شده است اما از نقش اصلی گنبد نمکی به عنوان مرکز شهر و محلی که قصر اصلی حاکم شهر روی آن بناشده، کمتر سخن به میان آمده است. همچنین در بیشتر منابع موجود نقش دیوار و خندق پیرامون گنبد نمکی، حفاظت از شهر و جلوگیری از هجوم دشمن ذکرشده، در حالی که یکی از نقشهای مهم آن جلوگیری از شور شدن خاکهای زراعی و آبهای سطحی اطراف شهر بوده است. در اطرف تمامی گنبدهای نمکی موجود در زاگرس کفههای نمکی گسترش پیداکردهاند، زمینها به شورهزار تبدیلشدهاند و آبهای سطحی شور شدهاند و تا شعاعی از گنبد هیچ پوشش گیاهی به چشم نمیخورد. اما یکی از خصوصیات منحصر به فرد گنبد نمکی دارابگرد که آن را از سایر گنبدها متمایز میکند، آن است که مزارع سرسبز، این گنبد نمکی را در آغوش گرفتهاند.
آثار باستانی حومه شهر دارابگرد
آتشکده آذرخش
آتشکده آذرخش (مشهور به مسجد سنگی) در فاصله هفت کیلومتری جنوب شرقی شهر داراب و در دامنه کوهی مشهور به کوه پهنا، بنایی در دل کوه وجود دارد که نزد اهالی مشهور به مسجد سنگی است. این بنا که به اعتقاد برخی در ابتدا معبد مهرپرستان آریایی بوده، در عصر ساسانیان (یا قبل از آن) تبدیل به آتشکده میشود و در زمره آتشکدههای مهم زردشتیان بوده است. پس از اسلام نیز برای این معبد در قسمت جلوی آن محرابی میسازند و آن را به مسجد تبدیل میکنند. در کنار معبد قسمتی وجود دارد که مخصوص استراحت خادمان معبد بوده است.
نقش شاپور
نقش شاپور در فاصله چهار کیلومتری جنوب شهر داراب و در دامنه جنوبی کوه پهنا، نقش مهمی از دوران ساسانیان قرار دارد که نزد اهالی به نقش رستم یا نقش شاهپور مشهور است. این نقش که در ارتفاع ۷ متری از سطح زمین قرار دارد،صحنه پیروزی پادشاه ساسانی بر سپاه روم را نشان میدهد. مساحت نقش حدود ۶۳ متر مربع است و وسط آن تصویر پادشاه سوار بر اسب دیده میشود و در مقابل آن تصویر اسرای رومی با سرهای برهنه همراه با فرماندهانشان و یک کالسکه همراه با غنائم جنگی قرار دارد. فرمانده سپاه روم از پادشاه ایران طلب عفو میکند و پادشاه به علامت بخشش دست خود را بر سر وی قرار داده است.
آتشکده آذرجوی
آتشکده آذرجوی یکی از آتشکدههای عصر ساسانی، در فاصله ۱۰ کیلومتری غرب شهر قرارگرفتهاست. این آتشکده که بنا به گفته مسعودی در مورج الذهب از مقدسترین و مهمترین آتشکدههای زردشتیان محسوب میشده همانند اکثر آتشگاههای این دوره به سبک چهار تاقی با گنبد مدور و روی صفحه عظیمی بناشده است.
قصر بهرام
قصر بهرام در ۲۶ کیلومتری شمال داراب فعلی قرار دارد.
قصر آئینه
قصر آئینه (تنگ چک چک) که به آن قصر دختر هم میگویند، در هشت کیلومتری روستای رستاق و در جنوب شرقی آن قرار دارد.
برج شاه نشین
برج شاه نشین یا قلعه طلوع شجراین قصر در جنوب روستای رستاق قرار دارد. بر قله کوهی در این محل آثار برج بزرگی دیده میشود که این برج به نام «شاه نشین» معروف است. در نزدیکی آن آثار، آسیابی دیده میشود که با باد کار میکرده و اینک به «آسیاب بادی» شهرت دارد.
آسیاب سنگی
آسیاب سنگی در قسمت شمالی مسجد سنگی یا آتشکده آذرخش دارابگرد آسیاب سنگی بزرگی قرار دارد که در دل کوه ساختهشده است. این آسیاب دارای دو استوانه سنگی عظیم بالای کوه است که از طریق آنها آب موردنیاز آسیاب تأمین میشده است.
قصر کیامرث
این قصر در نزدیکی روستای نصیر آباد فورگ (داراب) و در شرق داراب قرار دارد. آثار ساختمان گلی و آجری در آنجا دیده میشود. قصر کیامرث یا کیومرث توسط بهمن پسر اسفندیار، پسر لهراسب ساخته شده و آثار آن موجود و در جوار روستای شاهمرز فرگ در کنار جاده آسفالته قدیم داراب به بندرعباس قرار دارد و کسانی که از داراب به بندر عباس مسافرت میکنند، آن را میبینند. این قصر که از دور بهشکل کوهی خودنمایی میکند، در بین اهالی به کوه بهمنی مشهور است.
عکسهای اول و آخر گالری از حسین ستوده
نویسنده: عماد جعفری