کرمان از استانهای مهم و تاریخی جنوب شرقی ایران به شمار میآید. رفسنجان مهمترین شهر استان کرمان است. این شهر قدمتی دیرینه دارد و بارها توسط جهانگشایانی مانند تیمور، شیبک ازبک و دیگر اقوام مرزگریز تحت سلطه درآمده و غارت شده است. گذشته آباد و پررونق این شهر سبب شده است تا در گوشه و کنار آن آثار و ابنیه تاریخی به وفور وجود داشته باشد. بادگیر معین یکی از جاذبههای تاریخی و جاهای دیدنی رفسنجان است.
بادگیر برجهایی هستند که برای تهویه بر بام ساختمانها ساخته میشدند. استفاده از بادگیر از سالهای بسیار قدیم در ایران متداول بوده و بادگیر از عناصر و سمبلهای معماری ایرانی است. بادگیرها با اشکال مختلف در شهرهای مرکزی و جنوب ایران ساخته شدهاند که هر کدام بر حسب ارتفاع و جهت باد مطلوب طراحی و اجرا میشدند.
هنوز هم میتوان باقیمانده این بادگیرها را در اقلیم گرم و مرطوب جنوب و اقلیم گرم خشک نواحی مرکزی مانند کرمان مشاهده کرد. اولین بادگیرها در یزد و کرمان خودنمایی کردند. در شهر رفسنجان به دلیل دارا بودن آب و هوای نیمه کویری و تابستانهای نسبتا گرم و زمستانهای سرد، از زمان قدیم بادگیر نیز ساخته میشده است.
بادگیرها در شهرستان رفسنجان به شش نوع بادگیر مرسوم بودند و هنوز هم در بافتهای تاریخی و روستایی با اشکال دایره، هشت ضلعی، مستطیل، یکطرفه، دوطرفه و در انبارها مستطیلی شکل ساخته شدهاند و در بافتهای تاریخی رفسنجان کمتر بنای تاریخی میبینیم که بادگیر با کلاهفرنگی نداشته باشد. طرز کار بادگیر اصولا بر این پایه نهاده شده است، که از وزش باد برای کشاندن هوای خوش به درون ساختمان و از عکسالعمل نیروی آن یعنی مکش برای راندن هوای گرم و آلوده استفاده شود و کار بادگیرها بهخصوص در شهرستانهای خشک و بیابانی بهقدری اساسی و از روی حساب بوده است که به جرات میتوان ادعا کرد علم و فن امروز هم، با همه پیشرفت و توسعهای که دارد، نتوانسته است وسیلهای مقرون به صرفه و بهتری جایگزین آن سازد.
بادگیر معین باقیمانده عمارت معین است. ساخت این بادگیر به سده دوازدهم و دوران قاجار بازمیگردد. بادگیر معین در سال ۱۳۸۴ توسط میراث فرهنگی مورد بازسازی و مرمت قرار گرفت. ترکیب مصالح از خشت خام، چوب، کاهگل، آجر و با کتیبههای گچی و فرمدهی به آجرها ساخته شده است. ارتفاع بادگیر ۱۶ متر است و موقعیت بادگیر در شرق خیابان بنفشه بین خیابان شریعتی و خیابان عدالت در شهر رفسنجان واقع شده است.
عکس کاور از ایرج علیپور
نویسنده: بهاره غنچه